منم هم بغض دیروزی ، که عطر خانگی دارم
که دستان تو را باید ، به شام سفره بسپارم
(شهیار قنبری)
اگر تندم ، اگر تلخم
اگر غمگینتر از ابرم
اگر همزاد پاییزم
اگر همسایه ی مرگم
اگر سردم ، مثل یخ ها
اگر تنها ، مثل کوه ها
اگر باغم ، باغ خشکیده
پر از تردید ، مثل یک اما
اگر تنها ، اگر بی یار
اگر وحشی مثل رگبار
اگر بغضم ، اگر دیوار
اگر داغم ، اگر تب دار
زلالم مثل یک چشمه
اسیرم توی دست خاک
حریص بوی بارونم
عمیقم مثل یک دریا
91/06/14
....................................................................
پ.ن: وامی از حافظه ی شنیداری گم شده ام